
مادر انقلاب
با دیدن امام سرگشته شدم. در راه بازگشت از پنجره به بیرون نگاه کردم و اشک میریختم. دلم میخواست کاری برای آقا بکنم. اما چه کاری از دستم بر میآمد؟ چه میتوانستم بکنم؟ دیگر ارام و قرار نداشتم و روز به روز حالم رو به وخامت رفت تا انجا که در بیمارستان بستری شدم با حال نزار به همسرم التماس کردم خانه و زندگی را بفروشد و به قم عزیمت کنیم تا شاید بتوانم کنیزی اقا را بکنم!
خاطرات مرحوم مرضیه حدیدچی(دباغ)

سیزدهمین سطر
همین طور که اینجا نشستهام چشم دوختهام به تصویر چهره رعنایش در قاب که برای من یک دنیا حرف دارد. این عادت را دوست دارم که بنشینم و غرق شوم در خاطرات تمام این سالها. مثل همین الان که ذهنم دور زد و رفت پی روایت پدرم از سال ۱۳۳۸.
۱.۷۰۰.۰۰۰تومان
جهادگر شهید حسین نجفی به روایت همسر

ملاقات با دلفینها راس ساعت طوفان
حال گردان یونس علیه السلام بیشباهت به قصه یونس نبی علیه السلام نیست. طوفان تنهایی و اضطراب فصل مشترک غواصهای گردان یونس علیه السلام و قصه یونس نبی علیه السلام است. یونس علیه السلام در شکم ماهی چون گرفتار ظلمت و تنهایی شد چنان از بیتابی گریست که سیل اشک تمام وجودش را از غیر حق شست و با خود برد و به مقام خود فراموشی رسید و چون خویش را فراموش کرد خدارا به یاد آورد و صدا زد نیست خدایی جز تو و من از ستمکارانمو خدا گفت دعایت را مستجاب کردیم و تو را از غم نجات دادیم و این گونه اهل ایمان را نجات میدهیم.
۱.۳۰۰.۰۰۰تومان
عملیات کربلای ۳ عمیقترین عملیات غواصی جهان در آبهای آزاد

خستگی فرهنگی
۱.۴۵۰.۰۰۰تومان
بیست عامل خستگی در کارهای فرهنگی
تازه های نشر

حسین گاردی
در شناسنامهام تاریخ تولدم را اولین روز مرداد سال ۱۳۳۴ نوشتهاند. حالا اینکه واقعا همان روز به دنیا آمدهام یا چند ماه قبل از آن الله اعلم. این زمان ثبت تاریخ تولد خیلی حساب و کتاب نداشت. نامم حسینقلی است. اما همه همان حسین خالی من را میشناسند. حسینقلی صادقی سیرویی که پسوند فامیلیام را از اسم روستای آبا و اجدادیمان گرفتهاند..
۲۶۰.۰۰۰تومان
مستند روایی از ازاده جانباز حسین صادقی
تازه های نشر

بر بلندای هور
غروب روز دوم عملیات از راه رسید. حاجی مقر فرماندهیاش را آورده بود وسط هور تا هر چه بیشتر به خط مقدم نزدیک باشد. آن جلو توی خط کار گره خورده بود. حاجی شده بود مثل اسفند روی آتش. توی مقر فرماندهی بالا و پایین میرفت و پشت بیسیم نیروهای توی خط را صدا میزد. میگفت نمیدونم چرا بچهها به بن بست خوردن؟! دشمن تانکهایش را جلو آورده بود. باید خودش میرفت توی خط و همه چیز را از نزدیک میدید تا بتواند برای ادامه عملیات طرحی بریزد.
نویسنده:
۱.۱۵۰.۰۰۰تومان
زندگینامه داستانی سردار شهید حاج ابراهیم جعفرزاده فرمانده تیپ ۱۸ الغدیر یزد